غمگینم..
همانند دلقکی که روی صحنه چشمش به عشقش افتاده که با معشوقش به او میخندد...
همانند دلقکی که روی صحنه چشمش به عشقش افتاده که با معشوقش به او میخندد...
بعضیا رو باید به زور یقه شونو بگیری بچسپونیشون به دیوار...
گفت : هیس..آرام تر...لیلی با من است...!
شاید شیطان عاشق حوا بود که سجده نکرد...!
گاه یک سنجاقک
به تو دل میبندد
و تو هر روز سحر
می نشینی لب حوض
تا بیاید از راه
از خم پیچک نیلوفرها...
روی موهای سرت بنشیند
یا که از قطره ی آب کف دستت بخورد
گاه یک سنجاقک
همه معنی یک زندگی است...!!
ترتیب دکمه ها هم اینجوریه:
Q W E R T Y U I O P A Z S X D C F V G B H N J M K L
با کیبوردتون هم میتونین باهاش کار کنین
چه حریصانه مرا بوسیدی...
و چه وحشیانه رختم را دریدی...
و من چه عاشقانه دست بر هوس هایت کشیدم...
اما کاش میفهمیدی که زن ، تا عاشق نباشد
نمی بوسد...
هر کس از این دنیا چیزی برداشت...من از این دنیا دست برداشتم..!!
زیر چشمان سیاه
لاغر
خسته
تنها
گوشه گیر
همه گفتند از سیگار شروع شد
خوشحال باش...!!
اینبار هم قصر در رفتی
داغ های صورتم ،
خنجری شد بر تن سیگار...!!
از خدا که قوی تر نیستیم...!!
ببین خیانت شیطان با او چه کرده است که اینطور بی خیال همه دنیا شده است..!!
در نمایشگاه سنگ های قیمتی جای دلت خالی بود..!!
بگذار صادقانه بگویم...
گشتم!!
اتفاقا بود ،
فقط مال من نبود...
بگذار دیگری بگردد ،
لابد مال اوست.....
تازه فهمیدم دنیا دو روزه...آخه هر کی به ما رسید گفت تا آخر دنیا باهاتم..!!
چقدر دلم میخواهد نامه بنویسم...
تمبر و پاکت هم هست و یک عالمه حرف...
کاش کسی جایی منتظرم بود...
انقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هر گاه از خوشحالی به هوا بپرم " زمین " را از زیر پایم بکشند...
من به آمار زمین مشکوکم...
اگر این سطح پر از آدم هاست...
پس چرا این همه دل ها تنهاست؟؟؟
موسیقی...
و یک عالمه تنهایی...
باید هر جور شده
خنده های تو را از یاد ببرم...
سال هاست که معنی این جمله را نفهمیدم
رفت وامد؟
یا امدورفت؟
ادم ها می روند که بیایند؟
یا می ایند که بروند؟؟؟
هر چه میروم.....
نمیرسم...
گاهی با خود فکر میکنم...
نکند من باشم...
کلاغ آخر قصه ها.....
عید همتون مبارک....امیدوارم سال خوبی داشته باشین...سر سفره واسه ما هم دعا کنین...
ولی من دوس ندارم اینقد زود عید بشه...خیییییییییییییییییییییلی زود گذشت....سال خوبی بود....حالا خدا کنه امسال هم بهمون خوش بگذره...به هر حال عیدتون مبارک
اهنگه وبو عوض کردم...مرسی ساحل جون...
امیدوارم امشب کلللللللللی به همتون خوش بگذره...شب عید دیگه همتون باید خوشحال باشین
کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم
بقیه ش تو ادامه خط خطیا..
خدا مشتی خاک را برگرفت.
می خواست لیلی بسازد،از خود در او دمید.
.و لیلی پیش از آنکه با خبر شود عاشق شد.سالیانی است که لیلی عشق می ورزد.
لیلی باید عاشق باشد.زیرا خدا در او دمیده و هر که خدا در او بدمد،عاشق می شود.
لیلی نام تمام دختران است،نام دیگر انسان.
خدا گفت:به دنیایتان می آورم تا عاشق شوید.
آزمونتان تنها همان است:عشق.و هر که عاشق تر آمد،نزدیک تر است.پس نزدیک تر آیید نزدیکتر.
خدا گفت:عشق همان نام من است که مشتی خاک را بدل به نور میکند.
و لیلی مشتی نور شد در دستان خداوند!!!!
بقیه ش تو ادامه مطلبه...
...و آنها گویند ما را به ترم قبل باز گردانید
تا درس بخوانیم..
آیا به آنها به اندازه ی کافی فرجه ندادیم؟؟؟؟!!
و آنها به مشروطیت عظیم گرفتار خواهند شد..!!!!!!!!!!!
از تفریحاتم تو کلاس اینه که . . .
.
.
.
.
دخترا رو صدا میزنم تا برمیگردن ؛
جوری که استاد بشنوه داد میزنم برگرد خانوم فلانی . . . !!
منبع: http://mostafameraj.blogfa.com/
بقیه ش تو ادامه مطلبه
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خداااااااااا...امروز بهترین روزه زندگیییییییییییییییییییییییم بووود...دوستام برام تولد گرفتن...فوق العاده بود...خیییییییییییییییییییییییییلی خوش گذشت....بچه ها ممنووووووووووووووووووووووووون....حسابی خوشحالم کردین....
ولی بهترین کادو رو خواهرم بهم داد...حسابی سوپرایزم کرد...ظاهرا وقتی از دانشگاه اومده بوده برام کادو گرفته و قایمش کرده بوده...امشب اس داد بهم گفت برو فلان جا رو نیگا کن....خدایییییییییییییییییش خییلی ذوق مرگ شدم..برام پازل۱۰۰۰تیکه گرفته بود..چیزی که خیییییییییییلی دوس دارم ..ابجی قربونت برم...یه دنیا ممنونتم
حالا میخوام کادوهایی که گیرم اومدو بگم....
مامی و ددی : ۱۵۰ هزار تومن پول
ازهار : مجسمه خرگوش...خییییییییییلی خوشکله
آریانا : مجسمه یه دختر...خییییییییییلی خوشکله"کادوش فوری بود ولی خداییش خوشکل بود"
سونیا :پلاک اسب ماهی...خییییییییییلی خوشکله
مریم :یه تر مو با یه پا بند...خییییییییییلی خوشکلن
شیدا :عروسک و دم کلید...خییییییییییلی خوشکلن
شینا :۳ تا موگیر و مجسمه...خییییییییییلی خوشکلن
این ۳ تا هم تو مدرسه کادومو دادن...
فاطمه :دفترچه خاطرات...خییییییییییلی خوشکله
سارا :مجسمه خرگوش و روسری...خییییییییییلی خوشکلن
هدیه :روسری و رادیو جیبی و ظرف ...خییییییییییلی خوشکلن "کادوش فوووووووووووووری بود"
از همتون ممنونم...خییییییییییییییییییییییلی خوشحالم کردینایشالا جبران میکنم
حالا بزارین از جشن بگم براتون...از وقتی دوستام اومدن خونه...اولش یکم حرف زدیم..بعد کم کم رفتیم تو فازه اهنگ...چراغا رو خاموش کردیم..منم تیپ پسرونه زدم...کلی سعی کردن بهم رقص یاد بدن که تازه فهمیدم هیچ استعدادی تو رقص ندارم!!!!!!!!!!!!!!!! تا حدودی فقط پسرونه یاد گرفتم....بعدش خسته شدیم نشستیم تیکه هایه فیلمایه مورد علاقه مونو نگا کردیم..بعدش هم که "عمو ....."(بابای سونیا) زنگید میخواست سونیا رو ببره ولی با هزار خواهش و التماس راضیش کردم که بزاره سونیا بمونه...خلاصه...از ۵ تا ۹ و نیم خونمون بودن و حسابی کیف کردیم.....هههههههههههههههه یادم رفت...کیکم هم شکله خرگوش بود..مدلش بچه گونه بود ولی خب سوژه ای شد واسه خندیدن...اگه شد عکسشو براتون میذارم
یووووووووووووووووووووووووووووووووووووووهوووووووووووووووووووووووووووو.....۱۸ بهمن تولدمه....
ولی نمیدونم چرا امسال یکم نسبت به مسعله ی به این مهمی کم توجه م....پارسال از یک ماه و نیم پیش تو کله مدسیه داد و قال راه انداختم..همه خبر داشتن کی تولدمه..ولی امسال هیچی نگفتم....هییییییییییی روزگار..امسال خیلی اروم شدم..هههههههههه..تالبته دلیله اصلیش این بود که میخواستم ببینم کسی تولدمو یادش هست یانه..و خوشبختانه دیدم دوستام یادشونه...یه دنیا ازشون ممنونم...
بیخیال..مهم کادو هاست که امسال میگیرم..خخخخخخخخخخخخ...پرروتر از من دیدین؟؟؟؟اگه ندیدین خب ببینین...هاهاهاهاهاهاها
اینم تقدیم به دوستام..و اونایی که تولدمو بهم تبریک خواهند گفت..ههههه...
بابابزرگ..از تو هم خییلی ممنونم که تولدم یادت بودو بهم تبریک گفتی..خیییییییییییلی خوشحال شدم
راستی میخوام به پیشنهاد بابازرگ یه مدت اهنگه وبمو عوض کنم شاد بزارم..البته اگه پیدا کنم...ولی دیگه حوصله تغییر قالبو ندارم
داستانه خییییییییییییییییییییییلی جالبیه..حتما بخونینش
لاکپشت ها هم عاشق می شن
اما تحمل درد جدایی براشون آسونتره
چون عشقشون آروم آروم آروم ترکشون میکنه....
پاهایم را که درون آب میزنم ماهی ها جمع میشوند!!! شاید اینها
هم فهمیده اند عمری طعمه ی روزگار بوده ام...!!!
بقیه متنا تو ادامه مطلبه...
به حرف من گوش کن...
دستم را از تابوت بیرون بگذار تا همه بدانند آرزو داشتم و به ان نرسیدم....
چشمانم را باز بگذار تا بفهمند که چشم به راه بوده ام و به ان نرسیده ام...
قالب یخی به شکل صلیب بر سر قبرم بگذارتا با اولین طلوع اب شود و جای عزیزیکه دوستش دارم بر سر
مزارم گریه کند....
عادت ندارم درد دلم را به همه کس بگویم ...
پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم !
تا همه فکر کنند نه دردی دارم و نه قلبی ...
میگم.... میخندم...در ظاهر خیلی شاد و سر خوش به نظر میام. ولی در باطن....
" گرچه در ظاهر میخندم، ولی اندر سکوتی تلخ میگریم."
قبلا نمیخندیم. خود واقعیم بودم. هیچ ماسکی رو صورتم نزده بودم. اون موقع ها هرکی میومد میگفت: چرا انقدر ساکتو گوشه گیری؟ چرا انقدر قیافت شبیه مظلوماس؟ یا هرکی یه تلنگر بهم میزد که: بخند! منم اون لحظه یه لبخند میزدمو تا طرف میرفت دوباره میرفتم تو حال همیشگیم.
ولی دیگه تصمیم گرفتم حداقل با اون قیافم به دیگران انرژی منفی ندم. یا حداقل از شر اون سوالاشون خلاص بشم. یه ماسک خوشگل، با یه لبخند بزرگ ساختمو گذاشتمش رو صورتم. هر دفه از در خونه میرم بیرون ماسکمو میزنم به صورتمو وقتی هم که برمیگردم، جلو آینه ماسکو از رو صورم میکنم و میشم همون آدم همیشگی. شاید اون ماسک نامرئی باشه.اما تصورش هم که همچین ماسکی وجود داره خنده داره و یجورایی اذیتم میکنه.
کسی که همیشه سعی میکنه بقیه رو شاد کنه. ..بیشتر از همه تنهاست، اون رو تنها نذارید. بهتون نیاز داره..ولی هیچ وقت به شما نمیگه که بهتون نیاز داره...!!
نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد،
ولی باران نمیداند که من دریایی ز دردم،
به ظاهر گرچه میخندم،
ولی اندر سکوتی تلخ میگریم....
ایا میدانستید کورش کبیر در زمانهایه قدیم میزیسته؟
آیا میدانستید پرنده ها پر دارن و اکثر آنها پرواز میکنن؟
آیا میدانستید جاندارن جان دارن؟
آیا میدانستید تخم مرغ از مرغ به وجود میاد؟
آیا میدانستید عمه فرزند داییتون همون مادره شماست؟
آیا میدانستید طول همان عرض نیست؟
آیا میدانستید داریوش و ابی با هم فامیل نیستند؟
آیا میدانستید زنو مرد را از جورابهایشان میتوان تشخیص داد؟
آیا میدانستید به کسی که دانشگاه میرود میگویند دانشجو؟
آیا میدانستید خودکار قرمز قرمز مینویسد و خودکار آبی ابی؟
آیا میدانستید خیلی بیکاری که نشستی داری اینارو میخونی؟
آیا میدانستید اگه نظر نذاری میرم به همه میگم که اینارو خوندی؟
نیازار موری که دانه کش است...
می گن یه شعری بخون که با حرف ه شروع بشه، می گه:
هوی! نیازار موری که دانه کش است...